سخنان علامه حسن زاده آملي درمورد رهبري
علامه حسن زاده آملی:
1- قائد اسوه : رهبرعظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران آیت الله معظم جناب خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف- قائد، ولی، وفیّ،ورائد، سائس، حفی، مصداق بارز، (نرفع درجات من نشاء می باشد.) عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه ی زمان را همواره از حقیقة الحقائق مسئلت دارم و امیدوارم دادار عالم و آدم همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد.
آیت الله حسن حسن زاده ی آملی، کتاب پرتوی از خوشید علی شیرازی ص 33
2- علامه عظيمالشأن حضرت آيتالله حسنزاده آملي، جلوي حضرت آقا دو زانو نشسته و ايشان را مولا خطاب ميكنند. حضرت آقا ناراحت شده و به علامه ميفرمايند اين كار را نكنيد. علامه حسنزاده ميفرمايند: اگر يك مكروه از شما سراغ داشتم اين كار را نميكردم.
3- ايشان در جاي ديگر فرمودهاند: گوشتان به دهان رهبر باشد. چون ايشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج) است. اين جملات وقتي بيشتر معنا پيدا ميكند كه بدانيم صاحب تفسير الميزان، علامه عارف آيتالله طباطبايي درباره شاگردش علامه حسنزاده فرمودهاند: حسنزاده را كسي نشناخت جز امام زمان(عج).
4- و همچنین در صفحه ی اول کتاب انسان در عرف عرفان خود نیز این کتاب را به رهبر معظم انقلاب اهداء نموده که در زیر می خوانید:
تقدیم نامه :
با سلام و دعای خالصانه و ارائه ارادت بی پیرایه جاودانه به حضور باهرالنور رهبر عظیم الشان کشور بزرگ جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله معظّم، جناب خامنه ای کبیر، متّع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه الشریف - این اثر نمونه دوران را اعنی رساله انسان در عرف عرفان را به پاس تجلیل و تکریم و ابراز شادمانگی از نزول اجلال آن یگانه دوران در دارالسلام و الایمان شهر هزار سنگر آمل مازندران، از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار این بلد و خطّه شهرستان آمل بلکه از جانب همه فرزانگان گرامی و گرانقدر استان مازندران، به پشگاه مبارک آن ولی بحق که مصداق بارز رساله است با کمال ابتهاج و انبساط تقدیم میدارم ، عزت و شوکت روز افزون آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقة الحقائق خداوند سبحان مسئلت دارم. یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن
۱۳۷۷/۳/۲۰حسن حسن زاده آملی ::: کتاب انسان در عرف عرفن
5- رهبر عظیمالشأنتان را دوست بدارید، عالمی، رهبری، موحدی، سیاسی، دینداری، انسانی، ربانی، پاک منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده، قدر این نعمت عظما را که خدا به شما عطا فرموده، قدر این رهبر ولی وفی الهی را بدانید، مبادا این جمعیت ما را، مبادا این کشور ما را، مبادا این کشور علوی را، این نعمت ولایت را از دست شما بگیرند. خدایا به حق پیامبر و آل پیامبر سایه این بزرگمرد، این رهبر اصیل اسلامی حضرت آیتا… معظم خامنهای عزیز را مستدام بدار.
6- سینه ی خود را شکافتم، به هر جای آسمان رفتم این سید (خامنه ای) را دیدم. باید قنبر حضرت خامنه ای کبیر بود.
منبع: نشریه پرتو سخن 16/06/90
وفات حضرت سكينه
روز واقعه:5 ربیع الاول
سال 117 هجری قمری
حضرت سكينه، دختر ابى عبدالله الحسين علیهالسلام و رباب، دختر امرءالقيس است. نام اصلى وى، “آمنه” يا “اميمه” بود و مادرش رباب او را به “سكينه” ملقب ساخت.[۱]
اين بانوى شريف علوى در دامن مهرانگيز پدر ارجمندش حضرت امام حسين علیهالسلام و مادر گرانمايه اش حضرت رباب سلام الله علیها و عمه بزرگوارش حضرت زينب كبرى سلام الله علیها پرورش يافت و از راهنمايى و تربيت ناب برادرش حضرت على بن الحسين علیهالسلام معروف به امام زين العابدين در ايام امامت آن بزرگوار بهره هاى وافر يافت.
وى از زنان خردمند و داناى عصر خويش بود. علاوه بر بهره مندى كامل از حُسن جمال از فضايل معنوى مانند تعبد، تدين و تقواى الهى برخوردار بود و در زمينه شعر، سخنورى و فصاحت بيان از ممتازان عصر و خانه وى هميشه مجمع ادبا، شُعرا و سخنسرايان عرب بود.[۲]
درباره تاريخ تولدش، اطلاع دقيقى در دست نيست. اما وى در واقعه عاشورا، دخترى رشيد و بالغ بود. برخى از مورخان، وى را در واقعه كربلا بين ده تا سيزده ساله خوانده اند. بنابراين تولدش بايد ميان سال هاى 47 تا50 قمرى باشد. او در مدينه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى علیهالسلام ديده به جهان گشود.[۳]
امام حسين علیهالسلام به تمامى فرزندانش از جمله سكينه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضايل و كمالات نفسانى، بسيار دوست مى داشت. روايت شد كه آن حضرت درباره سكينه و مادرش رباب و خانه اى كه آن دو در آن زندگى مى كردند شعرى عاطفى سرود كه ترجمه اش چنين است: به جانت سوگند! من به راستى خانه اى كه سكينه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارايى ام را نثار مى كنم و هيچ ملامت گرى نمى تواند مرا در اين كار سرزنش كند.[۴]
آن حضرت، پس از واقعه كربلا به مدت 57 سال زندگى كرد. در آغاز تحت كفالت برادر بزرگوارش امام زين العابدين علیهالسلام قرار داشت تا اين كه ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مكان كرد. اين بانوى مكرمه، بين 67 تا 70 سال زندگى كرد و سرانجام در كمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت.
درباره درگذشت اين بانوى بزرگ علوى، دو روايت نقل شده است: روايت نخست حاكى است كه وى در پنجم ربيع الاول سال 117 هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملك و در حاكميت خالد بن عبدالملك بن حارث در مدينه بدرود حيات گفت و روايت ديگر مى گويد كه وى در پنجم ربيع الاول سال 126 هجرى قمرى در مكه معظمه وفات يافت.[۵]
به هر روى، درگذشت وى در پنجم ربيع الاول مورد اتفاق تاريخنگاران و سيرهنويسان است. در همان سالى كه حضرت سكينه سلام الله علیها وفات يافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسين علیهالسلام نيز در مدينه بدرود حيات گفت.[۶]
پانویس
1↑ منتهى الآمال، ج 1، ص 462 و وفيات الأعيان، ج 1، ص 379.
2↑ اعلام النساء، ج 2، ص 202.
3↑ شام سرزمين خاطره ها، ص 104.
4↑ منتهى الآمال، ج 1، ص 463.
5↑ شام سرزمين خاطره ها، ص 107؛ اعلام النساء، ج 2، ص 224؛ وفيات الأعيان، ج 1، ص 378.
6↑ وقايع الايام، ص 206 و منتهى الآمال، ج 1، ص 463.
روزهفتم محرم
حوريان، محو رخ مهپارهات
كعبهي خيل ملك، گهوارهات
گردش چشمان تو عشقآفرين
رشتهي قنداقهات حبلالمتين
زينت آغوش و دامان رباب
آينهگردانِ رويت، آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو
بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موي تو نجات
تشنهي لبهاي تو آب حيات
كودكي ، اما به معنا پير عشق
روي دستان پدر ، تفسيرِ عشق
ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد، بر دل فاطمه داغ عالم شد.فرا رسيدن ماه محرم را به عزادارن راستينش تسليت عرض ميكنم
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام
در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام
پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام
ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام
نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام
من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام
بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام