اَللَّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عکس

28 آبان 1397 توسط اللهم عرفنی حجتک

 نظر دهید »

عکس

28 آبان 1397 توسط اللهم عرفنی حجتک

 1 نظر

شمه ای ازفضائل حضرت خدیجه

27 آبان 1397 توسط اللهم عرفنی حجتک

امروز دهم ربیع‌الاول سالروز پیوند آسمانی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیهاو حضرت ختمی مرتبت حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه است

از احادیث مشهور میان شیعه و اهل سنت این حدیث است که پیغمبر (ص) فرمود: از مردان گروه زیادی به کمال رسیدند و از میان زنان فقط ۴ زن به کمال رسیدند: آسیه دختر مزاحم، زن فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد؛ و در حدیث دیگری فرمودند: خدای عز و جل از زنان عالم چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه؛ و در تفسیر عیاشی از امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمودند: در شب معراج، چون بازگشتم از جبرئیل پرسیدم: ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از طرف خدای تعالی و از جانب من سلام برسانی؛ و در کشف الغمة از علی (ع) روایت کرده که روزی رسول خدا (ص) در پیش زنان خود بود و در این هنگام نام خدیجه برده شد آن حضرت گریست، عایشه گفت: این چه گریه است که برای پیرزنی از بنی اسد می‏ کنی؟ حضرت با ناراحتی فرمودند: او هنگامی مرا تصدیق کرد که شما تکذیبم کردید، و به من ایمان آورد وقتی که شما به من کافر بودید و برای من فرزند زایید که شما عقیم ماندید. عایشه گوید: از آن پس هرگاه م

ی ‏خواستم به نزد رسول خدا (ص) تقرب جویم به وسیله نام خدیجه تقرب می‏ جستم؛ و ابن هشام در کتاب سیره از عبد الله بن جعفر بن ابیطالب روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمود: من مأمور شدم تا خدیجه را به خانه‏‌ای از در و لؤلؤ در بهشت بشارت دهم

 

 نظر دهید »

شهید زین الدین

27 آبان 1397 توسط اللهم عرفنی حجتک

ویژگیها و سیره اخلاقی

قلب مؤمن، سرشار از آرامش است و دلهره هرگز در آن راه ندارد. زمانی که دشواری ها فرامی رسند و انسان در برابر سختی ها قرار می گیرد، این قلب روشن شده به نور ایمان است که به آسودگی و آرامش فرا می خواند.

جنگ با تمام رعب و وحشتش، برای عده ای، تنها صحنه کوچکی از آزمایش خداوند بود تا مؤمنان را محک بزند. شهید زین الدین، نمونه برجسته ای از این گونه انسان هاست. دشمن با همه توان مندی های خویش، در برابر قدرت ایمان چنین مردانی به زانو درآمده بود. ازاین رو، زین الدین با خیالی آسوده وارد منطقه دشمن می شد. آنجا را شناسایی می کرد و اطلاعات را به دست می آورد. میدان های مین، کانال ها، سیستم های هشدار دهنده، سلاح های پیشرفته و سنگرهای مستحکم دشمن، هیچ کدام کوچک ترین تشویشی در او ایجاد نمی کرد. صلابت و آرامش او، همه را متعجب کرده بود.

غرور، خطرناک ترین آفت در زندگی مردان موفق است. یاد خداوند، توجه به زیردستان و رعایت ادب و احترام برای اطرافیان، غرور را در دل می میراند و انسان را تا قلّه های کمال بالا می برد.

زین الدین، مردی خاکی و بی غرور بود. همیشه لباس بسیجی به تن داشت، پوتین هایش رنگ و رو رفته بودند و موهای سرش را مانند سربازان عادی می تراشید. متواضع بود. چیزی که محبت زین الدین را در دل ها جا می کرد، سادگی اش بود. دنبال تشریفات و در بند پست و مقام نبود. راحت بود و بی تکلّف. در جمع رزمندگان بود؛ با آنها غذا می خورد، درد دل هایشان را می شنید و از همه مهم تر، به آنان بسیار احترام می گذاشت. این بود که خواسته یا ناخواسته، همه را دنبال خود می کشید!

از زبان پدر و مادر
به علت آلودگی جوّ مدارس زمان شاه، سعی می کردیم بچه ها را در مدارس ملی ثبت نام کنیم؛ چون تقیداتشان بیشتر بود. ویژگی آنها این بود که به عبادات، خصوصا نماز اول وقت، تلاوت قرآن و شرکت در نماز جماعت و حضور در مجالس دینی، بسیار گرایش داشتند.

آنها حس تعاون و همکاری در حد ایثار را در خانه داشتند «مهدی» با اینکه کوچک بود، در کودکی در کارهای بیرون خانه، همکار و یار پدر بود و در منزل هم، با من همکاری و مشارکت داشت.

یادم می آید که با بچه ها در کوچه، نزدیک منزل، با اشتیاق خاصی مشغول فوتبال بود و بازی هم خیلی گرم گرفته بود. ماه رمضان بود و نزدیک افطار؛ به آقا مهدی گفتم: «مهدی جان! نان برای افطار نداریم!» مهدی، بلافاصله بازی را ترک کرد و برای تهیه ی نان رفت؛ چون برایش اطاعت از حرف مادر از هر چیز دیگر مهمتر بود. از آن روز، به طور عجیبی مهر او سراسر وجودم را فرا گرفت.

«مهدی» و «مجید» در شبهای احیاء همیشه حضوری فعال در مسجد داشتند. ما هم حتما اصرار داشتیم که بچه ها در میان مردم حضور پیدا کنند بویژه در مکانهای مقدس چون حرم، نماز جمعه و…

«مهدی» و «مجید»، در تحصیل خود جوش بودند کسی به آن ها تذکر نمی داد و به تشویق آنها نیازی نبود. خودشان بسیار جدیت داشتند. «مهدی» زودتر از هفت سالگی به مدرسه رفت و یک سال را جهشی خواند مهدی با خواهرش تا صبح، مسابقه ی کتابخوانی می گذاشت، البته نه کتابهای درسی بلکه کتابهای سرگذشت ائمه ی اطهار، نهج البلاغه، کتابهای اخلاقی و…

ادامه »

 1 نظر

عبدالمطلب

27 آبان 1397 توسط اللهم عرفنی حجتک

نام و القاب
نام اصلی عبدالمطلب، «عامر» بود و مادرش این نام را بر وی نهاد، ولی چون هنگام تولد، موی سفیدی بر سر داشت؛ وی را «شَیبة» (به معنای سفید موی) می گفتند. عبدالمطلب از کودکی ویژگی های نیکو و پسندیده ای داشت و به «شیبة الْحَمْد» (سفید موی ستوده شده) نیز لقب یافته بود. به دلیل نام نخستین فرزندش حارث، کنیه عبدالمطلب اباالحارث شد و به این کنیه شهرت یافت. وی عهده دار ریاست قبیله قریش و شهر مکه بود و او را به نام «سید بطحاء» می شناختند. از دیگر لقب های وی می توان به ساقی حاجیان، پناه مردم در قحطی و خشکسالی و احیاکننده زمزم اشاره کرد.

نسل پاک
عبدالمطلب در خانواده ای یکتاپرست و پاک طینت قدم به هستی گذاشت. نام پدرش هاشم بود. وی در زمان قحطی مکه، با سفر به شام، آذوقه بسیار به قحطی زدگان رساند و حتی شتران خود را نیز ذبح نمود و با گوشت آن ها، غذا درست کرد و بین نیازمندان قسمت نمود. وی هر سال در ماه ذیحجه و ایام حج، از زائران کعبه پذیرایی می کرد. مادر عبدالمطلب، «سلمی»، دختر عمرو بن زید، زنی شریف و پاکدامن و نیکوسرشت بود. پدر سلمی، محل اعتماد قبیله خزرج در مدینه به شمار می آمد.

ابراهیم دوم
عبدالمطلّب در روزگاری که اخلاق انسانی کمترین ارزشی در جامعه نداشت، خود را به فضیلت های اخلاقی آراسته بود و فرزندان خویش را نیز به آن امر می کرد. وی فرزندان خود را به صله رحم و گشاده دستی سفارش می کرد و می گفت: «مانند معتقدان به معاد عمل کنید.» ایشان سنت های پاکی را برای آیندگان به جای گذاشت؛ از جمله برای جلوگیری از سرقت، دست دزد را می برید. به نذر خود وفا می کرد، مشروبات الکلی را جایز نمی دانست و مانع طواف برهنگان دور کعبه می شد. وی هر سال، ماه رمضان برای اعتکاف به کوه حراء می رفت و مردم هم او را به دلیل عمل به آیین حنیف ابراهیمی و مستجاب الدعوة بودن، ابراهیم دوم لقب داده بودند.

ادامه »

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

اَللَّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • انتخابات
    • فرمایشات پناهیان
      • دکتر رفیعی
  • صلوات
  • مناسبات
  • مناسبات
  • مناسبات
  • مناسبات
  • مناسبات
  • مناسبات
  • مناسبات
  • مناسبات
  • امام زمانی
  • سخن بزرگان
  • سخن بزرگان
  • پندهای آموزنده
  • مادرقلب خانه
  • پدر قلب تپنده
  • مسائل روز
  • انتخاب همسر
  • تقوا
  • خانواده
  • درمسیربندگی
  • مطالب ناب
  • داستان
  • احادیث
  • دلنوشته

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس